بیراهه ای در آفتاب

ساخت وبلاگ
يادم آيد، تو به من گفتي: از اين عشق حذر كن! لحظه‌اي چند بر اين آب نظر كن، آب، آيينه ی عشق گذران است، تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است، باش فردا، كه دلت با دگران است! تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن با تو گفتم حذر از عشق ندانم سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم روز اول، كه دل من به تمناي تو پر زد، چون كبوتر، لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدي، من نه رميدم، نه گسستم باز گفتم كه تو صيادي و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم، نتوانم   فریدون مشیری این شعر جاودان را با صدای زنده یاد فریدون مشیری گوش جان دهید http://www.aparat.com/v/X بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : کوچه بی نام,کوچه لره سو سپمیشم,کوچه,کوچه مردها,کوچه بی نام دانلود,کوچه مروارید,کوچه برلن,کوچه باغ,کوچه باغ شعر,کوچه بازاری, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 207 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 6:59

دلم شده

مثل خانه قدیمی مادربزرگ

که وقتی خرابش کردند

به گوشه کوچه عقب نشینی کرد...

 

رضا ادهمیان

بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : دلم گرفته,دلمه,دلمه برگ مو,دلم برات تنگ شده,دلمه بادمجان,دلم گرفته ای دوست,دلمه فلفل,دلم تنگه,دلم تنگ است,دلم, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 6:58

هرگز نگو خداحافظ خداحافظی با تو سلام گفتن به در به دری هاست و در آغوش کشیدن تمام تنهایی ها ترس ها سرگشتگی ها... هرگز نگو خداحافظ خداحافظی با تو منجمد شدن قلب هجده ساله ای ست که نام تو را آواز می داد به تپیدن های خود... در الوداع هر دیدار پی واژه ای می گردم به جای خداحافظ، تا با آن بباورانم به خود که دوباره دیدنت محال نیست! حرفی شبیه می بینمت، تا بعد، به امید دیدار... حرفی که نجاتم دهد از هراس دوباره ندیدن تو! به من که عمری لبریز بوده ام از سلام های بی جواب هرگز نگو خداحافظ...   یغما گلرویی بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 0:55

عبور بايد كردصداي باد مي آيد، عبور بايد كرد. و من مسافرم ، اي بادهاي همواره‌! مرا به وسعت تشكيل برگ ها ببريد. مرا به كودكي شور آب ها برسانيد. و كفش هاي مرا تا تكامل تن انگور پر از تحرك زيبايي خضوع كنيد. دقيقه هاي مرا تا كبوتران مكرر در آسمان سپيد غريزه اوج دهيد. و اتفاق وجود مرا كنار درخت بدل كنيد به يك ارتباط گمشده پاك‌. و در تنفس تنهايي دريچه هاي شعور مرا بهم بزنيد. روان كنيدم دنبال بادبادك آن روز مرا به خلوت ابعاد زندگي ببريد. حضور « هيچ» ملايم را به من نشان بدهيد.  سهراب سپهری متن کامل شعر زیبای "مسافر" را در ادامه مطلب بخوانید بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 0:55

بَدِ ... بَدبَد ... چه امیدی ؟ چه ایمانی ؟ کَرَک جان ! خوب می خوانی من این آواز پاکت را دراین غمگین خراب آباد چو بوی بال های سوخته ات پرواز خواهم داد گَرَت دستی دهد با خویش در دِنجی فراهم باش بخوان آواز تلخت را ، ولیکن دل به غم مسپار کَرَک جان ! بنده ی دَم باش  بَدِ ... بَد بَد راه هر پیک و پیغام خبر بسته ست نه تنها بال و پر ، بال نظر بسته ست قفس تنگ است و در بسته ست کَرَک جان ! راست گفتی ، خوب خواندی ، ناز آوازت من این آواز تلخت را بَدِ ... بَد بَد ... دروغین بود هم لبخند و هم سوگند دروغین است هر سوگند و هر لبخند و حتی دلنشین آواز جفت تشنه ی پیوند من این غمگین سرودت را بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : کرک جان خوب می خوانی,کرک جان اخوان ثالث,كرك جان,کرک جان بنده دم باش,کرک جان اخوان,کرک جانوس 4,کرک جان خوب,کرک جان قربانی,کرک جانوس,دانلود کرک جانوس 4, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 171 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 16:23

آواز  عاشقانــــه ی  مــا در گلـو شکست        حق با سکوت بود، صــدا در گلو شکست دیگر  دلـــم  هـــــوای  سرودن  نمی کند        تنها  بهانه ی  دل  مـا  در  گلو  شکست سربسته  ماند بغض  گره  خورده  در دلم        آن گریه های عقده گشا در گلو شکستای  داد ، کس  به  داغ  دل  باغ، دل نداد        ای وای ، های  های عزا در گلو شکستآن روزها ی خوب که  دیدیم ،  خواب  بود        خوابم  پرید  و  خاطره ها در گلو شکست«باد...ا» مباد گشت و «مبادا»به باد رفت        آیـــا  ز یاد  رفت و چــــرا در گلو شکستفرصت  گذشت  و  حرف  دلم ناتمام ماند        نفرین  و  آفرین  و  د بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : در گلو شکست,در گلو شکست قیصر امین پور,دعا در گلو شکست,بغضم در گلو شکست,بغض در گلو شکست,صدایم در گلو شکست,خاطره ها در گلو شکست,فریاد عاشقانه ما درگلو شکست,آوازه عاشقانه ما درگلو شکست,آواز عاشقانه ما در گلو شکست حق, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 198 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 17:13

از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم آوار  پریشانــی‌ست ، رو  ســوی چـــه بگریزیم؟ هنگامه ی حیرانی‌ ست، خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار   آیا ، وسواس هزار  اما کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه‌ ست امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم دردا کــه هدر دادیم آن ذات گرامی را تیغیم و نمی‌ بریم، ابریم و نمی‌ باریم ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب گفتند کــه بیدارید؟ گفتیم کـه بیداریم من راه تــو را بسته، تـــو راه مرا بسته امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم   حسین منزوی بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : امید رهائی نیست وقتی همه دیواریم,امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم,امید رهایی نیست وقتی همه,امید به رهایی نیست, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 217 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 7:51

اگر که درد، از این گریه تا عصب برسد اگر که عشق، لبالب شود به لب برسد که سال ها بدوی، قبل خط ّ پایانی یواش سایه ی یک مرد از عقب برسد شبانه گریه کنی تا دوباره صبح شود که صبح گریه کنی تا دوباره شب برسد!  که هی سه نقطه بچینی اگر... ولی... شاید... کسی نمی آید، نه! کسی نمی آید   سید مهدی موسوی بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 229 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:36

مامان! تمام زندگی ام درد می کند دارد چه کار با خودش این مرد می کند ؟! دارد مرا شبیه همان بچّه ی لجوج که تا همیشه گریه نمی کرد می کند  این باد از کدام جهنّم رسیده است که برگ، برگ، برگ مرا زرد می کند هی می رسد به نقطه ی پایان، به خودکشی یک لحظه مکث، بعد عقبگرد می کند  ابری ست غوطه ور وسط خواب های مرد که آتش نگاه مرا سرد می کند بی فایده ست سعی کنم مثل‌تان شوم دنیای خوب ! باز مرا طرد می کند  هی فکر می کنم... و به جایی نمی رسم هی فکر می کنم... و سرم درد می کند   سید مهدی موسوی بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : دارد چکار با خودش این مرد می کند, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 235 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:36

ﮔﺎﻫﻲ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻴﮑﻨﻲ ﻭﻟﻲ ﺧﻮﺏ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺴﺎﻁ ﻋﻴﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﺟﻮﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﺩﮔﺮ ﺗﻬﻴﻪ ﺑﺪﺳﺘﻮﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﻪ ﺟﻮﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺑﻲ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﮔﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺻﺪ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻋﺎ ﺑﻲ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺍﺳﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻗﺮﻋﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﮔﺪﺍﻱ ﮔﺪﺍﻳﻲ ﻭ ﺑﺨﺖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻳﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻬﺮ ﮔﺪﺍﻱ ﺗﻮ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﺩﻟﻢ ﺗﺮﺍﺷﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺑﻲ ﺍﻳﻦ بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : گاهی باید رفت,گاهی خوشی گاهی غم,گاهی نمیشود که نمیشود,گاهی وقتا پرهام,گاهی,گاهی وقتا,گاهی باید نبخشید,گاهی اوقات باید رفت,گاهی گمان نمیکنی,گاهی نباید بخشید, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 189 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:35

به کجا چنین شتابان؟گون از نسیم پرسید دل من گرفته زین جاهوس سفر نداریز غبار این بیابان؟همه آرزویم اماچه کنم که بسته پایم. به کجا چنین شتابان؟به هر آن کجا که باشدبه جز این سرا، سرایم سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا راچو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتیبه شکوفه‌ها، به بارانبرسان سلام ما را   محمدرضا شفیعی کدکنی بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : سفرت به خیر اما,سفرت به خیر,سفرت به خير اما,دانلود آهنگ سفرت به خیر,آهنگ سفرت به خیر,شعر سفرت به خیر,متن اهنگ سفرت به خیر, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 226 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:35

کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها، گشت بی سود و ثمر. تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش وای بر من! می کند آماده بهر سینه من تیرهائی که به زهر کینه آلوده ست. پس به جادوهای خونین، کله های مردگان را به غبار قبرهای کهنه اندوده از پس دیوار من، بر خاک می چیند وز پی آزار دل آزردگان در میان کله های چیده بنشیند سرگذشت زجر را خواند. وای بر من! در شبی تاریک از اینسان بر سر این کله ها جنبان چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟ از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین - کاندران هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد - کی که بشکافد؟ یک ستاره از فساد خاک وارسته روشنایی کی دهد آیا بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : وای بر من,وای بر من اگر حریم تو,وای بر من گر تو,وای بر من حمیرا,وای بر من به انگلیسی,وای بر من اگر,وای بر من اگر ببینم چشم,وای بر من سوزد و سوزد,وای بر من اگر تو آن,وای بر من گر تو آن, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 207 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:35

این شهر این شهر شهر قصه های مادر بزرگ نیست                    که زیبا و آرام باشد آسمانش را هرگز آبی ندیده ام من از اینجا خواهم رفت و فرقی هم نمی کند که فانوسی داشته باشم یا نه کسی که می گریزد از گم شدن نمی ترسد.   رسول یونان بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : فرقی نمی کند کنار دریا باشی,فرقی نمی کند,فرقی نمی کند چطور بودنش,فرقی نمیکند مرد باشی یا زن,فرقی نمیکند بگویم و بدانی,فرقی نمیکند به انگلیسی,فرقی نمی کند فاصله چقدر است,شعر فرقی نمی کند,برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست,رفیق که باشی فرقی نمی کند, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 240 تاريخ : پنجشنبه 15 مهر 1395 ساعت: 15:28

تمام ترسم از این است که یک شب بخواهی که به خوابم بیایی و من همچنان به یادت بیدار نشسته باشم ... !   سیدعلی صالحی بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : ترسناک,ترس,ترسا فیدالگو,ترسناک ترین فیلم دنیا,ترسناک ترین فیلم,ترسناک به انگلیسی,ترسناک ترین فیلم 2016,ترسناک ترین فیلم جهان,ترسا,ترسو به انگلیسی, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 15 مهر 1395 ساعت: 15:28

كفش هايم كو...؟!چه كسي بود صدا زد: سـهراب؟آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ ‌مادرم در خواب است‌و منوچهر و پروانه‌، و شايد همه مردم شهرشب خرداد به آرامي يك مرثيه از روي سر ثانيه ها مي گذردو نسيمي خنك از حاشيه سبز پتو خواب مرا مي روبد بوي هجرت مي آيد:بالش من پر آواز پر چلچله هاست‌.صبح خواهد شدو به اين كاسه آبآسمان هجرت خواهد كردبايد امشب بروم...‌ من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردمحرفی از جنس زمان نشنیدم!هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشدهیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت                    من به اندازه ی یک ا بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : چه کسي بود صدا زد سهراب, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 213 تاريخ : پنجشنبه 15 مهر 1395 ساعت: 6:38

          من  به  رغم  دل  بی  مهر تو  دلدار  گرفتم                                                       گشتم و گشتم و بهتر ز تو را یـار گرفتم           خنده یی کردم و دل بُردم و با لطفِ  نگاهی                                                        تا بمیری ز حسد وعده ی دیــدار گرفتم          دامن از دست من ای یار کشیدی، چه توانــــــم؟                                                        گله یی نیست اگر دامن اغیــــار گرفتم          بعد ازین ساخته ام با نی و چنگ و می و ساقی                                                       بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 223 تاريخ : پنجشنبه 15 مهر 1395 ساعت: 6:38

حالا کـه آمـده‌ای

چــــتـــــرت را »ببند«

در ایوان این خانه

جز مهربانی نمی‌بارد

 

بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : این خانه چند,این خانه دور است,این خانه قشنگ است,این خانه چند؟ لس آنجلس,این خانه که پیوسته در,این خانه سیاه است,این خانه چند نیویورک,این خانه چند؟ manoto1, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 226 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 0:10

ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین         ناله  من  گوش  دار  و  درد  حال من ببین از  میان  صد بلا من سوی تو بگریختم          دست رحمت بر سرم نه یا بجنبان آستین یا روان کن آب رحمت آتش غم را بکش         یا خلاصم ده چو عیسی از جهان  آتشین یا  مراد  من  بده  یا  فارغم کن از مراد         وعده  فردا  رها  کن  یا  چنان کن یا چنین یــا  در  انافتحنا  برگشا  تا  بـــنــگــرم          صد هزاران گلستان و صد هزاران یاسمین یا ز الم نشرح روان کن چارجو در سینه‌ام     جوی آب و جوی خمر و جوی شیر و انگبین   مولوی » دیوان شمس » غزلیات بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 227 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 1:22

مرا  می‌بینی  و  هر  دم  زیادت  می‌کنی  دردم    تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شـود هر دم به  سامانم  نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری    به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر  دردم نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی   گذاری  آر  و  بازم  پرس تا خاک رهت گـردم ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم    که  بر  خاکم روان گردی بگیرد دامنت گـردم فرو رفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی    دمـار  از  من  بر آوردی  نمی‌گویی  بر آوردم شبی  دل  را  به  تاریکی ز زلفت باز می‌جستم    رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم کشیدم  در  برت  ن بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : دمار از من برآوردی,دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 1:22

هرگز شیشه عطر از دستتان افتاده که بشکند؟ شیشه ی عطــــــــــــــــــرم شکسته بود! حیاط پر از بوی خــــــــــدا شده بود! ستاره ام - درشت و درخشان- روبه رویم پشت به دیوار، سر بر گریبان برده بود و من در آغوش ماه برای همیشه به خواب رفته بودم! با گونه ی خیس و کبود سیزده سالگی ام که جای آخرین بوسه ی مــــــــــــــــــادرم بود!   حسین پناهی بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : شیشه عطر,شیشه عطر بهار لب دیوار,شيشه عطر,شیشه عطر خالی,شيشه عطر بهار,شیشه عطر لب دیوار شکست,شیشه عطر های زیبا,شیشه عطر شکسته بود,شیشه عطر مامی,شیشه عطرم شکسته بود, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 239 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 1:22